یه نسیم خوش عطری می وزید. با خودم فکر کردم این خود ما هستیم که باعث میشیم گاهی اوقات زندگی برامون عذاب بشه، بد رنگ بشه. 

ما تمام همت ِذهنمون، فکرمون و روحمون رو معطوف می کنیم به آدم هایی که یه روزی دورشون خط قرمز کشیدیم. اینکه به حضور آدم هایی که یک بار خود ِ واقعیشون و رو کردن، بها و اجازه حضور دوباره تو لحظه هامون میدیم. 

من میگم یه گوشه دنج برای خودتون بسازید. گوشه دنجی که فقط خدا راه داره. فقط خدا و آدمایی از جنس همین نسیم ِ خوش عطر. که اگه روزی هم نبودن خاطره هاشون دلمون و آروم کنه نه بی معرفتی هاشون. 

زهرا رضاپور

از برنامه ریزی و نظم می گفت؛ اینکه سعی کنید روی دو الی چهار کاری که براتون اولویت داره تمرکز کنید و مصمم باشید حتی اگه از آسمون سنگ هم بارید از این کارها غافل نشید. 

گفت من خودم عهد بستم که هر روز قرآن بخونم حتی شده یک آیه. ورزش کنم حتی شده یک دقیقه. و کتاب بخونم حتی شده یک خط. 

به مرور زمان عادت میشه و زندگی تون نظم پیدا میکنه. می گفت در روز سعی کنید از اینترنت دور باشید حتی شده یک ثانیه.

زهرا رضاپور

هر روز که میام و میبینم آفتاب خودش و از پنجره رها کرده رو برگ های حسن ِ یوسف و گل های  شمعدونی، خداروشکر میکنم برای دوباره دیدن ِ مهربونی خدا، دوباره نفس کشیدن ِ آسمون خدا، دوباره شنیدن صدای مامان و بابا و پیام های صبح بخیر فاطمه؛ بوی ِ نون تازه که عطرش تو فضا پیچیده رو حس میکنم و از صمیم قلب خدا رو شکر میکنم برای ِ بودن آقای ِ خونه.

زهرا رضاپور

تکمله به پست سلام بر تو این تنهای تنها مانده

شاید کمتر کسی باشد که امروز با وجود تعدد کتب تاریخی از این مساله آگاه نباشد که هدف امام حسین علیه السلام از قیام در راه خدا و گذشتن از جان خود و اهل بیت ش چه بود. و اینکه ندای هل من ناصر امام قطع به یقین راهی برای نجات و رستگاری ما آدمیان بوده است. نه بابی برای فراهم کردن سپاه هر چه فزون تر.

پس لطفا پست قبل را صرفا یک دل نوشته بدانید و بخوانید. نه یک نوشته فلسفی درباره هدف امام حسین از ندای هل من ناصر.

زهرا رضاپور