بچه تر که بودم وقتی دعا می کردم، اولین خواسته و آرزوی قلبی ام این بود که زودتر از مامان و بابا بمیرم. نبودنشان برایم خیلی دردآور است و همیشه دعا می کردم که من زودتر بمیرم تا هیچ وقت شاهد نبودنشان نباشم. بچه بودم دیگر. به قول مامان که وقتی آرزویم را شنید گفت برای پدر و مادر هیچ دردی بدتر از این نیست که زنده باشن و بچه شون دور از جون اتفاقی براش بیفته، من نمی فهمیدم که این آرزو می تواند برای مادر و پدری یک کابوس باشد که پیش چشمانشان پرپر زدن فرزندشان را ببینند و کاری از دستشان برنیاید. امروز تولد بیست و شش سالگی من بود و من اما وقت آرزو کردن دیگر زود مردن و پیش مرگ شدن نخواستم. فقط چشمانم را بستم و دستم را روی قلبم گذاشتم و با تمام وجود از خدا سلامتی و خیر برای خانواده ام خواستم. برای جمع چهار نفره مان که حالا دو تا داماد دارند و یک نوه یکی دوساله، فقط آرامش خواستم. اینکه کنار هم باشیم و از لحظه لحظه های زندگی مان لذت ببریم و عاقبت بخیر شویم.

* به همین سادگی بیست و شش سال از زندگی من کم شد و باقی عمرم ساده تر از اونی که فکر میکنم میگذره :)
زهرا رضاپور

نظرات (۴)

۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۳:۲۹ انارماهی : )
خوب خودتو جوون جا میزنی هاااااا
من و تو امسال وارد بیست و شش سالگی میشیم خانوووووم بیست و پنج دیگه تموم شد
بععععله
حالا بماند که من از تو بزرگترم هااااا
:))))))
تولدت مبارک
پاسخ:
راس میگی؟؟؟؟؟؟ وااای خب الان درستش میکنم :))))
یادته روز اولی که کلی وجه اشتراک پیدا کردیم
یادته هر جفتمون نه ترمه می شدیم
و هر جفتمون هنوز ارشد نخوندیم :))))))))

مرسی عروس سادات =)
۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۴:۳۳ انارماهی : )
آره زهرا یادته ....
چه روزهایی بود
چقدر چرت و پرت میگفتیم و میخندیدیم اگه فامیل شوهر هر کدوممون ما رو در اون زمانها و اون خنگ بازی ها میدیدن عمرننننننن میومدن خواستگاری
اصن شوهر کردن من و تو از معجزات خدا بود :)))))
نه ترمه هم شدیم
لیسانس هم گرفتیم
به همه هم پز دادیم، کی به کیه، والا :)))))
خدایی راست میگی
هر دومون هنوز نخوندیم
و هنوزم از رو نرفتیم
و هنوزم ناامید نشدیم
: )))))))
پاسخ:
اصن شوهر کردن من و تو از کرامات اهل بیت و خاندان اهل بیت بود :)))))))))))
دلم خیلی تنگ میشه برای روزهایی که داشتیم
قرارهای یه دفعه ای
من دلم گرفته بیا بریم انقلاب
من دلم گرفته بیا بریم کتاب بخریم


یادش بخیر :)
۱۳ آذر ۹۵ ، ۱۵:۵۷ غـ ـزالــ
25 ساله شدی
نه 26...

از فردا میشه بیست و پنج سال و یک روز...

تولدت مبارک عزیزم...
پاسخ:
من چیکار کنم از دست شما ملیکا میگه بیست و شیش تو میگی بیست و پنج :)))))))) اصن هنوز به دنیا نیومدم :))))

مرسی عزیزززززز دلم
۱۴ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۸ الـ ه ـام 8 عـظـیـمـی
عزیزم... مبارک باشه زهرا جانم... الهی عاقبتت خیر... خدا عزیزانت رو حفظ کنه برات...
پاسخ:
الهااام هر چه قد بگم دوستت دارم بازم کمه :)

دعا کن برای عاقبت به خیری ام الهامم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی