۱ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

"خداوندان اسرار" همایون شجریان را تازه کشف کرده ام. چه بد به حال من که غافل بودم از جادوی شنیدن قطعه "رهایی" اش به وقت وصال و شادی، به وقت جدایی و دلتنگی. که به سر حد جنون برسم از آجر روی آجر گذاشتن برای دمی خوشبختی. برای دمی که زنده کند مرده ای را که نفس از نای و جانش رفته باشد. برای آهی، برای چشم و اشکی که تر کند آتشی که افتاده به جان آرزوهایی که پیش نگاهم سوخت و مشتی خاکستر به جا ماند. برای رشته ای که بافتم و گسست. برای نقشی که زدم و فروریخت. برای اشتیاق وصالی که ناکام ماند. کاش کسی بود که بگوید خوش باش و میندیش که مهتاب بسی / اندر سر خاک یک به یک خواهد تافت. 


چقدر زخمی و خسته ام. چقدر...


 در ستایش چای




زهرا رضاپور